عشق

 

قلک انديشه ي سبز خيال کودکيست
عشق گاهي شرم خورشيد است در قاب غروب
روزه اي با قصد قربت ذکر بر لب پايکوب
عشق گاهي هق هق آرام اما بي صدا
اشک ريز ذکر محبوب است در پيش خدا
عشق گاهي شوري هجران دوست
تلخي هرگز نديدن هاي اوست
عشق گاهي يک سفر در شط شب
عشق پاورچين نجواي دو لب
عشق گاهي کيمياي زندگيست
عشق در گل راز ناپژمردگيست
عشق گاهي هجرت از من تا ما شدن
عشق يعني با تو بودن ما شدن
عشق گاهي نغمه اي در گوش شب
عادتي شيرين به نجواي دو لب
عشق گاهي سر به روي شانه اي
اشک ريز آخر افسانه اي
عشق گاهي يک بغل دلواپسي
عطر مستي ساز شب بو اطلسي
عشق گاهي هم حکايت مي کند
از جدايي ها شکايت مي کند
عشق گاهي نو بهاري گاه پاييزي سرخ زرد!
گاه لبخندي به لب هاي تو گاهي کوه درد
عشق گاهي دست لرزان تو مي گيرد درون دست خويش
گاه مکتوب تورا ناخوانده مي داند زپيش
عشق گاهي راز پروانه است پيرامون شمع
گاه حس اوج تنهاييست در انبوه جمع
عشق گاهي بوي ياس رازقي
ساقدوش خانه ي بن بست ياد مادري
عشق گاهي هم خجالت مي کشد
دستمال تر به پيشاني عالم مي کشد.
 


:: برچسب‌ها: عشق , خیال , اشک , لبخند ,
|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
نویسنده : فاطیما
تاریخ : 3 / 7 / 1390

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد