کهنه عشق

 

Join Gevo Group                                                                         سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پابرجاست

سلام بر روی ماه تو عزیز دل سلام از ماست

تو به رویای کوتاهی دعای هر سحرگاهی

شدم خواب عشقت چون مرا این گونه می‌خواهی

من آن خاموش خاموشم که با شادی نمی‌جوشم

ندارم هیچ گناهی جز که از تو چشم نمی‌پوشم

تو غم در شکل آوازی شکوه اوج پروازی

نداری هیچ گناهی جز که بر من دل نمی‌بازی

مرا دیوانه می‌خواهی ز خود بیگانه می‌خواهی

مرا دلباخته چو مجنون ز من افسانه می‌خواهی

شدم بیگانه با هستی ز خود بی‌خود تر از مستی

نگاهم کن نگاهم کن شده آنچه می‌خواستی

بکش دل را شهامت کن مرا از غصه راحت کن

شدم انگشت نمای خلق مرا تو درس عبرت کن

بکن حرف مرا باور نیابی از من عاشق‌تر

نمی‌ترسم من، از اقرار گذشت آب از سرم دیگر



:: برچسب‌ها: سلام , خاموش , شکوه , دلباخته ,
|
امتیاز مطلب : 53
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
نویسنده : فاطیما
تاریخ : 9 / 8 / 1390

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد